نویسنده از ایرانشان ابن ابی الخیر کوش‌نامه 117

ایرانشان ابن ابی الخیر

آثار ایرانشان ابن ابی الخیر

ایرانشان ابن ابی الخیر

نویسنده را نامه فرمود و گفت

1 نویسنده را نامه فرمود و گفت که با نیکمردان هنر باد جفت

2 بدین نامه، شاها تو رامش پذیر که بر ما دگر گشت گردون پیر

3 فگنده همه دشت پر دشمن است لب ژرف دریا سر بی تن است

4 یکی حمله آورد سالارِ کوش که از نامداران رمانید هوش

5 بزد خشت سوزنده بر جوشنم از آن بد نگهداشت یزدان تنم

6 سرش زخم کردم به یک زخم گرز رمید از سپهدار یکباره برز

7 ز دیهیم چون روی برگاشت بخت سپاهش چو ریزنده برگ درخت

8 ز پشت تگاور همی ریختند نبودند صد تن که بگریختند

9 همه کشته گشتند در کارزار دگر خسته و بسته بیچاره زار

10 سپه یافت چندان فزونی و ساز که هرکس شد از خواسته بی نیاز

11 از این مایه ور گنج و بار و بنه چو سالار پرمایه شد یک تنه

12 یکی بهره از هرچه در خورد شاه فرستادم اینک بدان بارگاه

13 ز دریا من آهنگ کردم به چین ببینم که چون است چندان زمین

14 یکی بر گرایم یلان را به جنگ ببینم که پیشم که دارد درنگ

عکس نوشته
کامنت
comment