-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از خواب جامه چاک و پریشان برآمده صبح قیامتش ز گریبان برآمده
2 ای مردم دو دیده به کشتی چشم من بنشین که از فراق تو طوفان برآمده
3 دور از گل رخ تو چو مجنون گریستم چندانکه گل ز خار مغیلان برآمده
4 هرگه که آهی از غم داغت کشیده ام دودی ز خرمن مه تابان برآمده
5 تا خط دمید گرد رخ روحپرورت چون من هزار سوخته از جان برآمده
6 جان خوش بود بپای تو دادن بهر طرف هرجا که بیتو مانده پریشان برآمده
7 اهلی چو کوهکن چه کنی ناله از هلاک کاین کار سخت برتو خوش آسان برآمده