تا جفایی نکشد دل به وفایی از خیالی بخارایی غزل 136

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

تا جفایی نکشد دل به وفایی نرسد

1 تا جفایی نکشد دل به وفایی نرسد ورنه بی درد در این ره به دوایی نرسد

2 نالهٔ هر که چو بلبل نه به سودای گلی ست عاقبت زین چمنش برگ و نوایی نرسد

3 ای دل ار سعی تو این است که من می بینم جای آن است که کار تو به جایی نرسد

4 پای بوس تو طمع داشت دلم، عقلم گفت رو که این پایه به هر بی سروپایی نرسد

5 بیش مخرام که از چشم بدان می ترسم تا به بالای بلند تو بلایی نرسد

6 گر وصالت به خیالی نرسد نیست عجب هیچگه منصب شاهی به گدایی نرسد

عکس نوشته
کامنت
comment