- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رفت دوشم نفسی دیدهٔ گریان در خواب دیدم آن نرگس پرفتنهٔ فتان در خواب
2 خیمه برصحن چمن زن که کنون در بستان نتوان رفت ز بوی گل و ریحان در خواب
3 بود آیا که شود بخت من خسته بلند کایدم قامت آن سرو خرامان درخواب
4 ای خوشا با تو صبوحی و ز جام سحری پاسبان بیخبر افتاده و دربان در خواب
5 فتنه برخاسته و باده پرستان در شور شمع بنشسته و چشم خوش مستان درخواب
6 آیدم زلف تو درخواب و پریشانم ازین که بود شور و بلا دیدن ثعبان درخواب
7 صبر ایوب بباید که شبی دست دهد که رود چشمم از اندیشهٔ کرمان در خواب
8 بلبل دلشده چون در کف صیاد افتاد باز بیند چمن و طرف گلستان درخواب
9 دوش خواجو چو حریفان همه در خواب شدند نشد از زمزمهٔ مرغ سحرخوان در خواب