- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا دل لایعقلم دیوانه شد در جهان عشق تو افسانه شد
2 آشنایی یافت با سودای تو وز همه کار جهان بیگانه شد
3 پیش شمع روی چون خورشید تو صد هزاران جان و دل پروانه شد
4 مرغ عقل و جان اسیر دام تو همچو آدم از پی یک دانه شد
5 نه که مرغ جان ز خانه رفته بود ره بیاموخت و به سوی خانه شد
6 بود تردامن در اول چون زنان وآخر اندر کار تو مردانه شد
7 مردیش این بود کاندر عشق تو مست پیشت آمد و دیوانه شد
8 میندانم تا دل عطار هیچ شد تو را شایسته هرگز یا نشد