1 از بنده هنر ارادت شاه بود گر دزد دغل کند نه دلخواه بود
2 گر شه بخیانتش کشد ظلمی نیست عدل است و برین ارادت الله بود
1 تاخریدار تو شد گل آبرو صدجا فروخت هرکه یوسف میخرد نتاوند استغنا فروخت
2 بهر آن ترسا پسر گر جان فروشم عیب نیست پیر ما دنیا و دین در خانه ترسا فروخت
1 شاید که پرده زان رخ باد صبا گشاید روی گشاده او کار مرا گشاید
2 ما را ز بوی یوسف نگشود هیچ کاری شاید که آن سهی قد بند قبا گشاید