-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای بخاری را تو جان پنداشته حبه زر را تو کان پنداشته
2 ای فرورفته چو قارون در زمین وی زمین را آسمان پنداشته
3 ای بدیده لعبتان دیو را لعبتان را مردمان پنداشته
4 ای کرانه رفته عشق از ننگ تو ای تو خود را در میان پنداشته
5 ای گرفته چشمت آب از دود کفر دود را نور عیان پنداشته
6 ای ز شهوت در پلیدی همچو کرم عاشقان را همچنان پنداشته
7 مستی شهوت نشان لعنت است ای نشان را بینشان پنداشته
8 ای تو گندیده میان حرف و صوت وی خدا را بیزبان پنداشته
9 ماهتابش میزند بر کوریت ای تو مه را هم نهان پنداشته
10 هر چه گفتم خویشتن را گفتهام ای تو هجو دیگران پنداشته