- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیام کرد مرا بامداد بحر عسل که موج موج عسل بین به چشم خلق غزل
2 به روزه دار نیاید ز آب جز بانگی ولیک عاقبت آن بانگ هم رسد به عمل
3 سماع شرفه آبست و تشنگان در رقص حیات یابی از این بانگ آب اقل اقل
4 بگوید آب ز من رستهای به من آیی به آخر آن جا آیی که بودهای اول
5 به جان و سر که از این آب بر سر ار ریزد هزار طره بروید ز مشک بر سر کل
6 شراب خوار که نامیخت با شراب این آب کشد خمار پیاپی تو باش لاتعجل