فرستاد از ایرانشان ابن ابی الخیر کوش‌نامه 42

ایرانشان ابن ابی الخیر

آثار ایرانشان ابن ابی الخیر

ایرانشان ابن ابی الخیر

فرستاد و مرکوش را پیش خواند

1 فرستاد و مرکوش را پیش خواند ببوسید و نزدیک خویشش نشاند

2 بدو گفت کای نیک فرزند من گرامیتر از خویش و پیوند من

3 تو آن کردی امروز با دشمنم که خشنود گشت از تو جان و تنم

4 ببخشید چندانش از خواسته که شد کار کوش از سر آراسته

5 بسی اسب بخشید و تیغ و سپر کلاه و قبا و کیانی کمر

6 چنین گفت با مردمان آتبین که امشب دژم بود سالار چین

7 هم امشب سوی بیشه باید کشید به بیشه ز دشمن شدن ناپدید

8 نباید که فردا چو جنگ آورند همه نام ما زیر ننگ آورند

9 بدو کوش گفتا جز این است رای که از ما چو پردخته بینند جای

10 شود خیره دشمن بیاید ز پی نه لشکر بماند نه سالار کی

11 اگر شاه لشکر سپارد به من گزیده سواران این انجمن

12 برایشان من امشب شبیخون کنم ز دشمن در و دشت پر خون کنم

13 که دشمن همه خفته باشند پاک ندارد کس از ما به دل ترس و باک

14 ز گفتار او آتبین خیره ماند بسی آفرین بر تن کوش خواند

عکس نوشته
کامنت
comment