-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر کنم دل بطوفان نهم و چشم به تقدیر کنم
2 پیرم و مست جوانان ز خودم شرمی باد که جوانان نکنند آنچه من پیر کنم
3 کس ره من ندهد در حی لیلی وش خویش مگر اینصورت مجنون شده تغییر کنم
4 گفته یی درد دل خویش بگو پیش طبیب بیش از آن درد دلم هست که تقریر کنم
5 من جز از سجده بت راه بطاعت نبرم کافری باشم اگر دانم و تقصیر کنم
6 دوش در خواب سحر همدم خورشید شدم مگر این خواب بدیدار تو تعبیر کنم
7 عاقلی به زمن ایخواجه طلب در غم دل من بزنجیر دلم دل بچه زنجیر کنم
8 اسم اعظم مگرم ملک سلیمان بخشد ورنه من چون تو پری را بچه تسخیر کنم
9 خواب راحت ز درت یافتم آنروز مباد که ببد روزی ازین مرحله شبگیر کنم
10 کس ز صد حرف یکی ره نبرد چون اهلی آیت حسن ترا کاینهمه تفسیر کنم