- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیده هر که از هوس سوی تو سیمتن بود غرقه بخون دل شود گر همه چشم من بود
2 آه که گیردم نفس راه گلو ز بخت بد در نفسی که بامنش یار سر سخن بود
3 می بدهم که بیخودی می نهلد که چون منی خون خورد و لب تواش پیش لب و دهن بود
4 گر بگشایی ام کفن لاله صفت ز بعد مرگ زآتش داغ غم دلم سوخته در کفن بود
5 مردم روزگار را ماتم اگر ز مردن است اهلی نا امید را ماتم زیستن بود
6 زخم دل عشاق را خاک لحد مرهم بود خاکش به سر هر دل که او زخم ترا مرهم کند
7 ترک دل و جان ای صنم اهلی به عشقت کرده است او مانده است و ترک دین گر بت تویی آن هم کند