گفت از جلال الدین محمد مولوی مثنوی معنوی 61

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

گفت قاضی گر نبودی امر مر

1 گفت قاضی گر نبودی امر مر ور نبودی خوب و زشت و سنگ و در

2 ور نبودی نفس و شیطان و هوا ور نبودی زخم و چالیش و وغا

3 پس به چه نام و لقب خواندی ملک بندگان خویش را ای منهتک

4 چون بگفتی ای صبور و ای حلیم چون بگفتی ای شجاع و ای حکیم

5 صابرین و صادقین و منفقین چون بدی بی ره‌زن و دیو لعین

6 رستم و حمزه و مخنث یک بدی علم و حکمت باطل و مندک بدی

7 علم و حکمت بهر راه و بی‌رهیست چون همه ره باشد آن حکمت تهیست

8 بهر این دکان طبع شوره‌آب هر دو عالم را روا داری خراب

9 من همی‌دانم که تو پاکی نه خام وین سؤالت هست از بهر عوام

10 جور دوران و هر آن رنجی که هست سهل‌تر از بعد حق و غفلتست

11 زآنک اینها بگذرند آن نگذرد دولت آن دارد که جان آگه برد

عکس نوشته
کامنت
comment