- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفت قاضی گر نبودی امر مر ور نبودی خوب و زشت و سنگ و در
2 ور نبودی نفس و شیطان و هوا ور نبودی زخم و چالیش و وغا
3 پس به چه نام و لقب خواندی ملک بندگان خویش را ای منهتک
4 چون بگفتی ای صبور و ای حلیم چون بگفتی ای شجاع و ای حکیم
5 صابرین و صادقین و منفقین چون بدی بی رهزن و دیو لعین
6 رستم و حمزه و مخنث یک بدی علم و حکمت باطل و مندک بدی
7 علم و حکمت بهر راه و بیرهیست چون همه ره باشد آن حکمت تهیست
8 بهر این دکان طبع شورهآب هر دو عالم را روا داری خراب
9 من همیدانم که تو پاکی نه خام وین سؤالت هست از بهر عوام
10 جور دوران و هر آن رنجی که هست سهلتر از بعد حق و غفلتست
11 زآنک اینها بگذرند آن نگذرد دولت آن دارد که جان آگه برد