جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

گفت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 105

مثنوی معنوی 105 ام از 6329 دفتر چهارم

گفت با هامان چون تنهااش بدید

1 گفت با هامان چون تنهااش بدید جست هامان و گریبان را درید

2 بانگها زد گریه‌ها کرد آن لعین کوفت دستار و کله را بر زمین

3 که چگونه گفت اندر روی شاه این چنین گستاخ آن حرف تباه

4 جمله عالم را مسخر کرده تو کار را با بخت چون زر کرده تو

5 از مشارق وز مغارب بی‌لجاج سوی تو آرند سلطانان خراج

6 پادشاهان لب همی مالند شاد بر ستانهٔ خاک تو این کیقباد

7 اسپ یاغی چون ببیند اسپ ما رو بگرداند گریزد بی عصا

8 تاکنون معبود و مسجود جهان بوده‌ای گردی کمینهٔ بندگان

9 در هزار آتش شدن زین خوشترست که خداوندی شود بنده‌پرست

10 نه بکش اول مرا ای شاه چین تا نبیند چشم من بر شاه این

11 خسروا اول مرا گردن بزن تا نبیند این مذلت چشم من

12 خود نبودست و مبادا این چنین که زمین گردون شود گردون زمین

13 بندگان‌مان خواجه‌تاش ما شوند بی‌دلان‌مان دلخراش ما شوند

14 چشم‌روشن دشمنان و دوست کور گشت ما را پس گلستان قعر گور

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گفت با هامان چون تنهااش بدید

شاعر شعر گفت با هامان چون تنهااش بدید چه کسی است ؟

شاعر شعر گفت با هامان چون تنهااش بدید جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر گفت با هامان چون تنهااش بدید در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر گفت با هامان چون تنهااش بدید چیست ؟

قالب شعر گفت با هامان چون تنهااش بدید مثنوی معنوی است

مضمون اصلی شعر گفت با هامان چون تنهااش بدید چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
ویدیویی