- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفت با جفت خویش شیخ حسن کای پری پیکر لطیف اندام
2 تا که در مستراح عبدعظیم بودم ابریق دار خاصه و عام
3 اندران مرتع خصیب مرا قوت یومیه پخته بود مدام
4 چون معاون شدم به صلحیه اوفتاده است کارها ز نظام
5 شد ملوث زیده کاری ها کاسه روز ما چو دیزی شام
6 معده ام خام گشته چون طبعم بسکه مخلوط گشته پخته و خام
7 جفت شیرین شمایلش گفتا غم مخور ای گزیده ایام
8 که ز بس در مقام صلحیه بهم آمیختی حلال و حرام
9 کودکان حرام لقمه بسی زاید از ما دو تن نمک بحرام
10 عنقریبا کزین سرا گردد جلوه گر صد هزار شیخ و امام
11 همه صلحیه های عالم را پر کنیم از حرامزاده تمام