گفت از جلال الدین محمد مولوی مثنوی معنوی 112

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

گفت موسی را به وحی دل خدا

1 گفت موسی را به وحی دل خدا کای گزیده دوست می‌دارم ترا

2 گفت چه خصلت بود ای ذوالکرم موجب آن تا من آن افزون کنم

3 گفت چون طفلی به پیش والده وقت قهرش دست هم در وی زده

4 خود نداند که جز او دیار هست هم ازو مخمور هم از اوست مست

5 مادرش گر سیلیی بر وی زند هم به مادر آید و بر وی تند

6 از کسی یاری نخواهد غیر او اوست جمله شر او و خیر او

7 خاطر تو هم ز ما در خیر و شر التفاتش نیست جاهای دگر

8 غیر من پیشت چون سنگست و کلوخ گر صبی و گر جوان و گر شیوخ

9 هم‌چنانک ایاک نعبد در حنین در بلا از غیر تو لانستعین

10 هست این ایاک نعبد حصر را در لغت و آن از پی نفی ریا

11 هست ایاک نستعین هم بهر حصر حصر کرده استعانت را و قصر

12 که عبادت مر ترا آریم و بس طمع یاری هم ز تو داریم و بس

عکس نوشته
کامنت
comment