جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

گفت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 101

مثنوی معنوی 101 ام از 6329 دفتر اول

گفت پیغامبر ز سرمای بهار

1 گفت پیغامبر ز سرمای بهار تن مپوشانید یاران زینهار

2 زانک با جان شما آن می‌کند کان بهاران با درختان می‌کند

3 لیک بگریزید از سرد خزان کان کند کو کرد با باغ و رزان

4 راویان این را به ظاهر برده‌اند هم بر آن صورت قناعت کرده‌اند

5 بی‌خبر بودند از جان آن گروه کوه را دیده ندیده کان بکوه

6 آن خزان نزد خدا نفس و هواست عقل و جان عین بهارست و بقاست

7 مر ترا عقلیست جزوی در نهان کامل العقلی بجو اندر جهان

8 جزو تو از کل او کلی شود عقل کل بر نفس چون غلی شود

9 پس بتاویل این بود کانفاس پاک چون بهارست و حیات برگ و تاک

10 از حدیث اولیا نرم و درشت تن مپوشان زانک دینت راست پشت

11 گرم گوید سرد گوید خوش بگیر تا ز گرم و سرد بجهی وز سعیر

12 گرم و سردش نوبهار زندگیست مایهٔ صدق و یقین و بندگیست

13 زان کزو بستان جانها زنده است زین جواهر بحر دل آگنده است

14 بر دل عاقل هزاران غم بود گر ز باغ دل خلالی کم شود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گفت پیغامبر ز سرمای بهار

شاعر شعر گفت پیغامبر ز سرمای بهار چه کسی است ؟

شاعر شعر گفت پیغامبر ز سرمای بهار جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر گفت پیغامبر ز سرمای بهار در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر گفت پیغامبر ز سرمای بهار چیست ؟

قالب شعر گفت پیغامبر ز سرمای بهار مثنوی معنوی است

مضمون اصلی شعر گفت پیغامبر ز سرمای بهار چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر