-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفت ای شه بر من عور گدای قول دشمن مشنو از بهر خدای
2 گر به بطلانست دعوی کردنم من نهادم سر ببر این گردنم
3 زاغ کو حکم قضا را منکرست گر هزاران عقل دارد کافرست
4 در تو تا کافی بود از کافران جای گند و شهوتی چون کاف ران
5 من ببینم دام را اندر هوا گر نپوشد چشم عقلم را قضا
6 چون قضا آید شود دانش بخواب مه سیه گردد بگیرد آفتاب
7 از قضا این تعبیه کی نادرست از قضا دان کو قضا را منکرست