بدو از ایرانشان ابن ابی الخیر کوش‌نامه 33

ایرانشان ابن ابی الخیر

آثار ایرانشان ابن ابی الخیر

ایرانشان ابن ابی الخیر

بدو گفت کای مایه ی سنگ و هوش

1 بدو گفت کای مایه ی سنگ و هوش تو هیچ آگهی داری از کار کوش؟

2 که من چون همی آمدم با سپاه به ره بر یکی سنگ دیدم سیاه

3 بر او پیکری زشت کرده بپای نبشته ست بر دست او رهنمای

4 که این پیکر کوش، شاه جهان بر او آشکارا شده هر نهان

5 به گیتی ز شاهان برآورده نام رسیده فزون از سه پانصد به کام

6 به گیتی نبیند کس، آن کاو بدید که داند رسیدن بدان کاو رسید؟

7 در آن آرزویم کزآن داستان شوم آگه، ای مایه ی راستان

8 اگر هیچ آگاهی از کار اوی یکی رنجه شو، مر مرا بازگوی

عکس نوشته
کامنت
comment