گفت از جلال الدین محمد مولوی مثنوی معنوی 53

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

گفت قاضی بس تهی‌رو صوفیی

1 گفت قاضی بس تهی‌رو صوفیی خالی از فطنت چو کاف کوفیی

2 تو بنشنیدی که آن پر قند لب غدر خیاطان همی‌گفتی به شب

3 خلق را در دزدی آن طایفه می‌نمود افسانه‌های سالفه

4 قصهٔ پاره‌ربایی در برین می حکایت کرد او با آن و این

5 در سمر می‌خواند دزدی‌نامه‌ای گرد او جمع آمده هنگامه‌ای

6 مستمع چون یافت جاذب زان وفود جمله اجزااش حکایت گشته بود

عکس نوشته
کامنت
comment