1 گفت آذرباد مهر اسپنتمان هرکرا این پنج شاد از بعث و نشر
2 شرم یزدان و شکوه مردمان بیم دوزخ مهر جان امید حشر
1 بسی جستم نشان از اسم اعظم که بد نقش نگین خاتم جم
2 همه اقطار عالم سیر کردم مگر جویم نشان زان نقش خاتم
1 چو بانوی شب از آن زلفکان پر خم و تاب بسود غالیه بر مشک و سیم بر سیماب
2 نجوم ثابته دیدم درون خیمه شب بسان بیضه زرین بزیر پر غراب
1 برادران بجهان اعتمادکی شاید که می بکاهد شادی و غم بیفزاید
2 زمین عمارت خاکست پی نهاده بر آب بنای خاک چو بر آب شد کجا پاید
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به