-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی آخر بخاکم افتاد، از فیض ناتوانی
2 از بار دوری آن مهر سپهر خوبی چون ماه نو خمیدم، در اول جوانی
3 ماند قلم ز تحریر، از کثرت سیاهی طغیان حرف نگذاشت ما را بهمزبانی
4 دمسردی نصیحت هرچند آورد زور سیلاب اشک گرمم، کی افتد از روانی؟!
5 واعظ ز بی نشانی، ایمن ز دشمنان شد گنج از نهفتگی نیست محتاج پاسبانی!