- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برده است از بسکه فکر آن نگار جانیم گشته موی کاسه زانو خط پیشانیم
2 این رگ گردن که من از اهل دانش دیده ام می توان برد ای فلاطون رشک بر نادانیم
3 در محبت بر نمی آید بلا با صبر من بس نباشد سیلی، از بس تشنه ویرانیم
4 از پی تحصیل رزق ما عرق ریزد سحاب روز و شب چون ابر، من در گریه از بی نانیم
5 جای بال افشانی من، عالم تجرید بود کرده واعظ پای بند این جهان فانیم