صدهزار آئینه از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1235

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

صدهزار آئینه دارد یار من

1 صدهزار آئینه دارد یار من می نماید در همه دلدار من

2 دیدهٔ من روشن است از دیدنش باد دایم روشن این دیدار من

3 جز خیالش نیست همخوابی مرا غیر عشقش نیست یار غار من

4 بلبل سرمستم و نالان به ذوق روضهٔ رضوان بود گلزار من

5 من خراباتی و رند و عاشقم خدمت معشوق من خمار من

6 او و من با همدگر باشیم خوش لاجرم من یار او ، او یار من

7 نعمت الله گر نگشتی آشکار کی شدی پیدا به تو اسرار من

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر