- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مست شد صوفی و جنگش بر سر پیمانه است خانقه بر هم زد اکنون نوبت میخانه است
2 ساقیا می ده که جنت مستی و دیوانگی است دوزخی دارد کسی کو عاقل و فرزانه است
3 خودپرستان جهان آرایشی دارند و بس در خرابات است عیش و گنج در ویرانه است
4 عاشقی این است و جان کندن که من دارم از او قصه فرهاد و کوه بیستون افسانه است
5 بر حذر باش ای رقیب از وی که هرکس پیش یار آشنایی بیش دارد بیشتر بیگانه است
6 یار نازکخوی، و ما مست، و رقیبان تندخو دم مزن اهلی چه وقت نعره مستانه است