مست شد صوفی و جنگش بر سر از اهلی شیرازی غزل 160

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

مست شد صوفی و جنگش بر سر پیمانه است

1 مست شد صوفی و جنگش بر سر پیمانه است خانقه بر هم زد اکنون نوبت میخانه است

2 ساقیا می ده که جنت مستی و دیوانگی است دوزخی دارد کسی کو عاقل و فرزانه است

3 خودپرستان جهان آرایشی دارند و بس در خرابات است عیش و گنج در ویرانه است

4 عاشقی این است و جان کندن که من دارم از او قصه فرهاد و کوه بیستون افسانه است

5 بر حذر باش ای رقیب از وی که هرکس پیش یار آشنایی بیش دارد بیشتر بیگانه است

6 یار نازک‌خوی، و ما مست، و رقیبان تندخو دم مزن اهلی چه وقت نعره مستانه است

عکس نوشته
کامنت
comment