1 ما را خط تو داد وفاداری داد سودای سر زلف تو، بیداری داد
2 و آن خواب بماند نیز گرد لب او در هجر تو، دوشم خط بیزاری داد
1 ای عقل خنجر تو و ناوردگاه جان بیرون جهان سمند کمال از پل جهان
2 عنّین رکی است دهر، مده تاب در کمند تر دامنی است چرخ، منه تیر در کمان
1 چو شب وقایه برانداخت، از رخ گردون نهاد کام، عروس افق ز حجله برون
2 هلال پرده ی هاله بسوخت چون لیلی خروس پرده ی ناله بساخت چون مجنون