جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

به از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 868

غزل 868 ام از 6329 غزلیات

به حرم به خود کشید و مرا آشنا ببرد

1 به حرم به خود کشید و مرا آشنا ببرد یک یک برد شما را آنک مرا ببرد

2 آن را که بود آهن آهن ربا کشید وان را که بود برگ کهی کهربا ببرد

3 قانون لنگری به ثری گشت منجذب عیسی مهتری را جذب سما ببرد

4 هر حس معنوی را در غیب درکشید هر مس اسعدی را هم کیمیا ببرد

5 از غارت فنا و اجل ایمنست و دور آن کس که رخت خویش سوی انبیا ببرد

6 آن چشم نیک را نرسد هیچ چشم بد کو شمع حسن را ز ملاء در خلاء ببرد

7 ما از قضا به قاضی حاجت گریختیم کنچ از قضا رسید به طالب قضا ببرد

8 این‌ها گذشت ای خنک آن دل که ناگهش حسن و جمال آن مه نیکولقا ببرد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر به حرم به خود کشید و مرا آشنا ببرد

شاعر شعر به حرم به خود کشید و مرا آشنا ببرد چه کسی است ؟

شاعر شعر به حرم به خود کشید و مرا آشنا ببرد جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر به حرم به خود کشید و مرا آشنا ببرد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر به حرم به خود کشید و مرا آشنا ببرد چیست ؟

قالب شعر به حرم به خود کشید و مرا آشنا ببرد غزل است

مضمون اصلی شعر به حرم به خود کشید و مرا آشنا ببرد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر