- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عاشق آن نیست که شد محرم و همدم بر دوست عاشق آنست که محروم بود از در دوست
2 گر فلک هر دو جهان در نظرم عرض کند در دلم نقش نبندد بجز از پیکر دوست
3 برو ایخواجه مگو از سر یوسف بگذر زانکه مویی بدو عالم ندهم از سر دوست
4 زخم دلدار به از رحم رقیب است مرا خوشتر از مرهم اغیار بود نشتر دوست
5 باز اهلی دهن دوست چو گل خندان است میوزد جان امید از لب جان پرور دوست
6 روح پرور باش و ز ضعف آسوده باش کز ریاضت تن چو لاغر گشت جان در فربهی است
7 طعنه بر روشن دلان کم زن که در بازار عشق سادگی آیینه را از غایت کار آگهی است
8 در دو عالم پیرو پیر مغان اهلی بود در ره دنیا و دین بی پیر رفتن گمرهی است