عاشق آن نیست که شد محرم از اهلی شیرازی غزل 279

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

عاشق آن نیست که شد محرم و همدم بر دوست

1 عاشق آن نیست که شد محرم و همدم بر دوست عاشق آنست که محروم بود از در دوست

2 گر فلک هر دو جهان در نظرم عرض کند در دلم نقش نبندد بجز از پیکر دوست

3 برو ایخواجه مگو از سر یوسف بگذر زانکه مویی بدو عالم ندهم از سر دوست

4 زخم دلدار به از رحم رقیب است مرا خوشتر از مرهم اغیار بود نشتر دوست

5 باز اهلی دهن دوست چو گل خندان است میوزد جان امید از لب جان پرور دوست

6 روح پرور باش و ز ضعف آسوده باش کز ریاضت تن چو لاغر گشت جان در فربهی است

7 طعنه بر روشن دلان کم زن که در بازار عشق سادگی آیینه را از غایت کار آگهی است

8 در دو عالم پیرو پیر مغان اهلی بود در ره دنیا و دین بی پیر رفتن گمرهی است

عکس نوشته
کامنت
comment