-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان داده فرشته خوی و پریروی و آدمیزاده
2 تویی که سرو بلندت ز پاکدامنی قدم بدیده هیچ آفریده ننهاده
3 منم که جز بجمال تو همتم هرگز بر آفتاب فلک چشم مهر نگشاده
4 خدایرا مددی ای همای بخت که من گدای شهرم و با پادشه درافتاده
5 ز فیض میکده خالی کجا بود اهلی که سالهاست که چون خم بخدمت استاده
6 مرا چه چاره ز دیوانگی بود اهلی که کار من بحریفی پریوش افتاده