دلم را کرد صد پاره از امیرخسرو دهلوی غزل 1644

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

دلم را کرد صد پاره به سینه خار خار تو

1 دلم را کرد صد پاره به سینه خار خار تو مرا این گل شکفت و بس همه عمر از بهار تو

2 تو، سلطان، چون گدایان را زکوة حسن فرمایی مرا این بس که زیر پا شوم هنگام بار تو

3 سر خود می زنم بر آستانت تا برآید جان که این سر درد خواهم برد با خود یادگار تو

4 همه کس بیندت جز من، روا باشد کزین نعمت به محرومی بمیرد پیش در امیدوار تو

5 نیارم چشم کس پوشید، لیکن چشم خود بندم اگر بینندگان بینند روی چون نگار من

6 به خشمم گفته ای کاندر دل و جانت زنم آتش زهی دولت، اگر خاشاک من آید به کار تو

7 اگر بشکافیم سینه، من از جانت کنم یاری وگر بیرون کنی چشمم، منم از دیده یار تو

8 اگر نگرفتیم دستی، لگد بر سر هوس دارم بدین مقدار هم روزی نگشتم شرمسار تو

9 عفاک الله ز چشم خسرو آن خونها که افشاند معاذالله که گویم پیش چشم پر خمار تو

عکس نوشته
کامنت
comment