برادرش از ایرانشان ابن ابی الخیر کوش‌نامه 31

ایرانشان ابن ابی الخیر

آثار ایرانشان ابن ابی الخیر

ایرانشان ابن ابی الخیر

برادرش را، کوش،‌در پیش خواند

1 برادرش را، کوش،‌در پیش خواند وز این داستان چند با او براند

2 بدو گفت تا آن گهی کآفتاب ببینی که برخیزد از روی آب

3 کرایابی از تخم جمشیدیان به دو نیم کن در زمانش میان

4 بشد کوش و بگرفت ما چین و چین به فرمان او شد سراسر زمین

5 همی رفت تا چشمه ی آفتاب سپاهی به رفتن گرفتن شتاب

6 کس او را برابر نیامد به جنگ چو برگشت، کرد او به خمدان درنگ

7 بفرمود کآباد کردند شهر چنان کز بهشت است گفتیش بهر

8 ز جمشیدیان هر کرا یافت بوی نهادی بدان جایگه کوش، روی

9 به هر سو که کوش و سپاهش شتافت ز جمشیدیان کودکی را نیافت

10 کرا هست پاینده یزدان پاک ز ضحّاک، وز کوش وی را چه باک

عکس نوشته
کامنت
comment