1 پرسید کسی که آخر آیا چه شود وین جان بکجا رود تن ما چه شود
2 گفتم ز من ایمدعی اینحال مپرس جانت که برآید بنگر تا چه شود
1 جز داغ دلم چراغ شب نیست وز طالع تیره این عجب نیست
2 گر با سگت از ادب زنم دم او عفو کند ولی ادب نیست
1 ای بیتو از خون بسته گل مژگان من بر خارها خار است دور از روی تو در چشم من گلزارها
2 هرچند کز آب بقا باشد خضر دور از فنا بیند شهیدان تو را میرد ز حسرت بارها
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به