جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

پذیرفت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 3117

غزل 3117 ام از 6329 غزلیات

پذیرفت این دل ز عشقت خرابی

1 پذیرفت این دل ز عشقت خرابی درآ در خرابی چو تو آفتابی

2 چه گویی دلم را که از من نترسی ز دریا نترسد چنین مرغ آبی

3 منم دل سپرده برانداز پرده که عمریست ای جان که اندر حجابی

4 چو پرده برانداخت گفتم دلا هی به بیداریست این عجب یا به خوابی

5 بگفتم زمانی چنین باش پیدا بگفتا که شاید ولی برنتابی

6 دلم صد هزاران سخن راند ز آن خوش مرا گفت بشنو گر اهل خطابی

7 که گر او نه آبست باغ از چه خندد وگر آتشی نیست چون دل کبابی

8 از این جنس باران و برقش جهان شد در اسرار عشقش چو ابر سحابی

9 بگفتم خمش کن چو تو مست عشقی مثال صراحی پر از خون نابی

10 دلا چند باشی تو سرمست گفتن چو در عین آبی چه مست سرابی

11 بر این و بر آن تو منه این بهانه تو خود را برون کن که خود را عذابی

12 من و ماست کهگل سر خم گرفته تو بردار کهگل که خم شرابی

13 دلا خون نخسپد و دانم که تو دل تو آن سیل خونی که دریا بیابی

14 بهانه‌ست این‌ها بیا شمس تبریز که مفتاح عرشی و فتاح بابی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر پذیرفت این دل ز عشقت خرابی

شاعر شعر پذیرفت این دل ز عشقت خرابی چه کسی است ؟

شاعر شعر پذیرفت این دل ز عشقت خرابی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر پذیرفت این دل ز عشقت خرابی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر پذیرفت این دل ز عشقت خرابی چیست ؟

قالب شعر پذیرفت این دل ز عشقت خرابی غزل است

مضمون اصلی شعر پذیرفت این دل ز عشقت خرابی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر