هین از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1089

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

هین که آمد به سر کوی تو مجنون دگر

1 هین که آمد به سر کوی تو مجنون دگر هین که آمد به تماشای تو دل خون دگر

2 عاشق روی تو را گنبد گردون نکشد مگرش جای دهی بر سر گردون دگر

3 عاشق تو نخورد حیله و افسون کسی تو بخوان و تو بدم بر دلش افسون دگر

4 عشق روی تو به شش سوی جهان دام دلست که ندیدند چنان رخ رخ گلگون دگر

5 رحمتی کن تو بر آن مرغ که در دام افتاد که ندارد چو تو شاهنشه بی‌چون دگر

6 کو در این خانه یکی سوخته مفتونی که به شب‌ها شنود ناله مفتون دگر

7 از پس نیشکرت اشک چو اطلس بارم چاره‌ام نیست جز این اطلس و اکسون دگر

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر