1 ای حسن رخ تو نو بهار دل من امروز که زر فشان بود شاخ سمن
2 رندان تو شاهانه نشینند بعیش چون لاله بچار تنگه در چار چمن
1 گر زخم عشق بر دل مردم جراحت است مارا ز زخم تیر بتان چشم راحت است
2 گل راست حسن و بسته دهان مرا نمک حسن نکو بسی است سخن در ملاحت است
1 کس نبودش خبر از زشتی و زیبایی ما آتش دل علم افروخت به رسوایی ما
2 ما ز صد نکته حسن تو یکی می بینیم بیش ازین نیست در آیینه بینایی ما