1 حاشا که شود سینهٔ عاشق غمناک یا از جز عشق دامنش گردد چاک
2 حاشا که بخفت عاشقی اندر خاک پاکست و کجا رود در آن عالم پاک
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای جان لطیف و ای جهانم از خواب گرانت برجهانم
2 بیشرم و حیا کنم تقاضا دانی که غریم بیامانم
1 نو به نو هر روز باری می کشم وین بلا از بهر کاری می کشم
2 زحمت سرما و برف ماه دی بر امید نوبهاری می کشم
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
1 در هر فلکی مردمکی میبینم هر مردمکش را فلکی میبینم
2 ای احول اگر یکی دو میبینی تو بر عکس تو من دو را یکی میبینم
1 هله هش دار که در شهر دو سه طرارند که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
2 دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به