-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شادی به روزگار شناسندگان مست جانها فدای مرتبهٔ نیستان هست
2 از ناز برکشیده کله گوشهٔ بلی در گوش کرده حلقه معشوقهٔ الست
3 گاهی ز فخر تاج سر عالمی بلند گاهی ز فقر خاک ره این جهان پست
4 دستار عقلشان کف طرار عشق برد بازار توبهشان شکن زلف لا شکست
5 برخاستند از سر اسرار هر دو کون چون شاه عشق در دل ایشان فرو نشست
6 زنجیر در میان و نمد دربرند از آنک مردی که راه فقر به سر برد حیدر است
7 آنجا که پای جای ندارد فشرده پای وانجا که دست جای ندارد فشانده دست
8 در قعر بحر نور فرو خورده غوطها وز شوق ذوق ملک عدم نیستی به هست
9 عطار جام دولت ایشان به کف گرفت جاوید از آن شراب معطر بماند مست