نیمشب ماه ما هویدا از شاه نعمت‌الله ولی غزل 546

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

نیمشب ماه ما هویدا شد

1 نیمشب ماه ما هویدا شد گوئیا آفتاب پیدا شد

2 جان ما گرد بحر می گردید خود در افتاد و غرق دریا شد

3 نور رویش به چشم ما بنمود دیدهٔ ما تمام بینا شد

4 آمد و تخت دل روان بگرفت پادشاه ممالک ما شد

5 عین اول خوشی تجلی کرد در مرایا ظهور اسما شد

6 جام می را به همه گر آمیخت بزم مستانه ای مهیا شد

7 ساز ما را به لطف خود بنواخت نعمت الله به ذوق گویا شد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر