مو نمی گنجد میان از شاه نعمت‌الله ولی غزل 879

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

مو نمی گنجد میان ما و یار

1 مو نمی گنجد میان ما و یار عشق در جانست و جانان در کنار

2 رند و قلاشیم ای زاهد برو لا ابالی ایم ساقی می بیار

3 عاشق و مستیم و با رندان حریف عاقل هشیار را با ما چه کار

4 ذوق عاشق تا به کی جوئی ز عقل روی گل را چند می خاری به خار

5 خود چه داند عقل ذوق عاشقی خود که باشد او و چون او صدهزار

6 در سرم سودا و جام می به دست بر یمینم عشق و ساقی بر یسار

7 درد دل دارم اگر نالم بسوز ناله ام بشنو ولی معذور دار

8 در هزار آئینه بنماید یکی آن یکی در هر یکی خوش می شمار

9 در خرابات مغان دیگر مجو همچو سید دردمند و درد خوار

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر