🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

طمع برد شوخی به صاحبدلی از سعدی شیرازی بوستان 13

بوستان 13 ام از 1930 باب چهارم در تواضع

طمع برد شوخی به صاحبدلی

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34

1 طمع برد شوخی به صاحبدلی نبود آن زمان در میان حاصلی

2 کمربند و دستش تهی بود و پاک که زر برفشاندی به رویش چو خاک

3 برون تاخت خواهندهٔ خیره روی نکوهیدن آغاز کردش به کوی

4 که زنهار از این کژدمان خموش پلنگان درندهٔ صوف پوش

5 که چون گربه زانو به دل برنهند و گر صیدی افتد چو سگ در جهند

6 سوی مسجد آورده دکان شید که در خانه کمتر توان یافت صید

7 ره کاروان شیرمردان زنند ولی جامه مردم اینان کنند

8 سپید و سیه پاره بر دوخته به سالوس و پنهان زر اندوخته

9 زهی جو فروشان گندم نمای جهانگرد شبکوک خرمن گدای

10 مبین در عبادت که پیرند و سست که در رقص و حالت جوانند و چست

11 چرا کرد باید نماز از نشست چو در رقص بر می‌توانند جست؟

12 عصای کلیمند بسیار خوار به ظاهر چنین زرد روی و نزار

13 نه پرهیزگار و نه دانشورند همین بس که دنیا به دین می‌خورند

14 عبایی بلیلانه در تن کنند به دخل حبش جامهٔ زن کنند

15 ز سنت نبینی در ایشان اثر مگر خواب پیشین و نان سحر

16 شکم تا سر آکنده از لقمه تنگ چو زنبیل دریوزه هفتاد رنگ

17 نخواهم در این وصف از این بیش گفت که شنعت بود سیرت خویش گفت

18 فرو گفت از این شیوه نادیده گوی نبیند هنر دیدهٔ عیبجوی

19 یکی کرده بی آبرویی بسی چه غم داردش ز آبروی کسی؟

20 مریدی به شیخ این سخن نقل کرد گر انصاف پرسی، نه از عقل کرد

21 بدی در قفا عیب من کرد و خفت بتر زاو قرینی که آورد و گفت

22 یکی تیری افکند و در ره فتاد وجودم نیازرد و رنجم نداد

23 تو برداشتی و آمدی سوی من همی در سپوزی به پهلوی من

24 بخندید صاحبدل نیکخوی که سهل است از این صعب تر گو بگوی

25 هنوز آنچه گفت از بدم اندکی است از آنها که من دانم از صد یکی است

26 ز روی گمان بر من اینها که بست من از خود یقین می‌شناسم که هست

27 وی امسال پیوست با ما وصال کجا داندم عیب هفتاد سال؟

28 به از من کس اندر جهان عیب من نداند به جز عالم الغیب من

29 ندیدم چنین نیک پندار کس که پنداشت عیب من این است و بس

30 به محشر گواه گناهم گر اوست ز دوزخ نترسم که کارم نکوست

31 گرم عیب گوید بد اندیش من بیا گو ببر نسخه از پیش من

32 کسان مرد راه خدا بوده‌اند که برجاس تیر بلا بوده‌اند

33 زبون باش چون پوستینت درند که صاحبدلان بار شوخان برند

34 گر از خاک مردان سبویی کنند به سنگش ملامت کنان بشکنند

سعدی شیرازی از شاعران بزرگ قرن 7 هجری می باشد و سبک شعری ایشان عراقی است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر طمع برد شوخی به صاحبدلی بوستان 13 ام از 1930 باب چهارم در تواضع در بوستان سعدی شیرازی می باشد
شعر قالب : بوستان سبک : عراقی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر طمع برد شوخی به صاحبدلی

شاعر شعر طمع برد شوخی به صاحبدلی چه کسی است ؟

شاعر شعر طمع برد شوخی به صاحبدلی سعدی شیرازی می باشد.

شعر طمع برد شوخی به صاحبدلی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر طمع برد شوخی به صاحبدلی چیست ؟

قالب شعر طمع برد شوخی به صاحبدلی بوستان است

سبک شعر طمع برد شوخی به صاحبدلی چیست ؟

سبک شعر طمع برد شوخی به صاحبدلی سبک عراقی است

مضمون اصلی شعر طمع برد شوخی به صاحبدلی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر باحال, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر باحال, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
سعدی شیرازی

طمع برد شوخی به صاحبدلی از سعدی شیرازی بوستان 13

بوستان 13 ام از 1930 باب چهارم در تواضع
بنر