-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چمن میرم به یاد قد تو در سایه سرو سمن میرم
2 زیم از تو، بمیرم هم ز تو فارغ ز جان و تن نیم چون دیگران کز جان زیم یا خود ز تن میرم
3 خوش آن وقتی که تو از ناز سویم بنگری و من به زاری کشته، انگشت او فگنده در دهن میرم
4 شدم رسوا درون شهر، در صحرا روم، اکنون که رسواتر شوم، گر در میان مرد و زن میرم
5 بخور جمله تنم، ای زاغ، جز دیده که دید او را که بیرون اوفتم، در عرصه زاغ و زغن میرم
6 مرا پیراهن صد چاک پر خونست از آن یوسف همین آرایش گورم کنید آن دم که من میرم
7 سخن بر بستی از خسرو مگر چشمت فرود آمد کرم کن یک سخن، جانا، که تا زان یک سخن میرم