- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غازه را آتش از آن چهره دگر در جان است حوض آیینه ز رخسار تو گلریزان است
2 در نظر مد نگاهیست که خوابانده ز شرم چه رساییست که با قامت آن مژگان است
3 چون وفا، پیشه عشق است و جفا شیوه حسن من همه اینم و، آن شوخ سراپا آن است
4 فیض، پروانگی محفل ما چون نکند؟ که چراغش ز صفای قدم یاران است
5 میکند ناله جانسوز تو آخر کاری ای دل آسوده نشین، مرد تو در میدان است
6 در جهان گردد افکار تو هر سو، چه عجب؟ زآنکه گفتار تو واعظ گهر غلتان است