ای خوش آن شبها که من از امیرخسرو دهلوی غزل 1338

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

ای خوش آن شبها که من در دیده خوابی داشتم

1 ای خوش آن شبها که من در دیده خوابی داشتم گه چراغ روشن و گه ماهتابی داشتم

2 بارها یاد آورم، در خواب بیهوشی روم آن که وقتی با خیال دوست خوابی داشتم

3 چند داغ بیدلی پیوسته بینم، پیش ازین دل مرا بود، ار چه ویران و خرابی داشتم

4 روزگار آن دیده نتوانست دید و کرد خون من که بر رویم ز چشم خویش آبی داشتم

5 محرمی دیدم، شبی از دیده بیرون ریختم آن همه خونابه ها کاندر کبابی داشتم

6 آن چه دولت بود کاندر یک شبی خنده زنان گویی از فردوس اعظم فتح بابی داشتم

7 گفت نتوانم برت من آنچه شب بر من گذشت کای بهشتی روی، دور از تو عذابی داشتم

8 زاریم بشنید یار و گفت «می نالی ز عشق » خسروم، زان بر دهان گر چه جوابی داشتم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر