1 خوشباش که غم کلید شادی باشد اکسیر مراد، نامرادی باشد
2 هر کس که چو مجنون بستم خوی گرفت آسوده درون در همه وادی باشد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 پایبوس آن بت سنگیندل یاقوتلب آرزو دارم شبی تا روز و روزی تا به شب
2 مردم از شوق لبش تا کی ادب دارم نگاه میروم گستاخ پیش و میکنم ترک ادب
1 گوهر دل گم شد و وقت فراغ از دست رفت پیش پای خود ندیدیم و چراغ از دست رفت
2 سوختم از درد و داغش بیش از این طاقت نماند من بدرد از پا فتادم دل بداغ از دست رفت
1 اگر چه ساقی جان می نهاد در دستت حقیقتی دگرست این که می کند مستت
2 پی نظاره خود جام جم تو را دادند تو خود نگاه نکردی که چیست در دستت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **