1 خوش کرد یاوری فلکت روز داوری تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری
2 آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری
3 در کوی عشق شوکت شاهی نمیخرند اقرار بندگی کن و اظهار چاکری
4 ساقی به مژدگانی عیش از درم درآی تا یک دم از دلم غم دنیا به دربری
5 در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسیست آن به کز این گریوه سبکبار بگذری
6 سلطان و فکر لشکر و سودای تاج و گنج درویش و امن خاطر و کنج قلندری
7 یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری
8 نیل مراد بر حسب فکر و همت است از شاه نذر خیر و ز توفیق یاوری
9 حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوی کاین خاک بهتر از عمل کیمیاگری
دیدگاهها **