-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای خوش آن روزی که ما با یار خود خوش بوده ایم باده نوشان زان لب لعل شکروش بوده ایم
2 روی او خوش خوش همی دیدیم و می دادیم جان جان فدای آن دمی کز روی او خوش بوده ایم
3 قامت او تیر و قد او کمان هر دو بهم الغرض زان شست زلفش در کشاکش بوده ایم
4 دی به پای من زره ببریده و من ساخته ما به دیده زیر پایش نقش مفرش بوده ایم
5 از خیال او که سر تا پای باشد نقشبند پای تا سر همچو دیبای منقش بوده ایم
6 انقلاب چرخ بنگر کز پی یک روزه دل مدتی از محنت هجران مشوش بوده ایم
7 بهر یک ساعت که دست اندر کف او داشتیم روزها از دوری او دست در کش بوده ایم
8 سی و هشت عمر در شش پنج غم شد سر به سر شادمان زین عمر روزی پنج یا شش بوده ایم
9 هر کسی گوید که سوزی داشت خسرو پیش از این این زمان خاکستریم، ار وقتی آتش بوده ایم