گلزار جنتست رخ حور پیکرش از خواجوی کرمانی غزل 548

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

گلزار جنتست رخ حور پیکرش

1 گلزار جنتست رخ حور پیکرش و آرامگاه روح لب روح پرورش

2 سرو سهی که در چمن آزادیش کنند آزاد کردهٔ قد همچون صنوبرش

3 باد بهار نکهتی از شاخ سنبلش و آب حیات قطره‌ئی از حوض کوثرش

4 شکر حکایتی ز دو لعل شکر وشش عنبر شمامه‌ئی ز دو زلف معنبرش

5 تاراج گشته صبر ز جادوی دلکشش زنار بسته عقل ز هندوی کافرش

6 خطی ز مشک سوده در اثبات دلبری وجهی نوشته بر ورق روی چون خورش

7 یانی مگر که خازن سلطان نیکوئی قفلی زمردین زده بر درج گوهرش

8 زانرو که زلف سرزده سر بر خطش نهاد معلوم می‌شود که چه سوداست در سرش

9 گر خون چکد ز گفتهٔ خواجو عجب مدار کز درد عشق غرقهٔ خونست دفترش

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر