-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندانش صدف دندان فشارد بر جگر از رشک مرجانش
2 چه سان دل میتوان کندن، ز چشم سرمهسای او؟ که قامت میکشد رو بر قفا برگشته مژگانش!
3 ز گل گشت چمن آن شوخ هرگه بازمیگردد ز غیرت هر گلی دستیست پندارم بدامانش
4 چه سان هم عهد بینم با کسانش من که از غیرت نمیخواهم که باشد با درستی عهد و پیمانش
5 رسید ایام پیری، دل ز اوضاع جهان کندم به چوگان خمیدن، گوی دل بردم ز میدانش
6 پریشانی است حاصل دانه دل را همین واعظ مگر پروردهای در آب و خاک ملک ایرانش؟!