- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شیر خدا بند گسستن گرفت ساقی جان شیشه شکستن گرفت
2 دزد دلم گشت گرفتار یار دزد مرا دست ببستن گرفت
3 دوش چه شب بود که در نیم شب برق ز رخسار تو جستن گرفت
4 عشق تو آورد شراب و کباب عقل به یک گوشه نشستن گرفت
5 ساغر می قهقهه آغاز کرد خابیه خونابه گرستن گرفت
6 در دل خم باده چو انداخت تیر بال و پر غصه گسستن گرفت
7 پیر خرد دید که سرده توی دست ز مستان تو شستن گرفت
8 طفل دلم را به کرم شیر ده چون سر پستان تو جستن گرفت
9 جان من از شیر تو شد شیرگیر وز سگی نفس برستن گرفت
10 ساقی باقی چو به جان باده داد عمر ابد یافت و بزستن گرفت
11 بیش مگو راز که دلبر به خشم جانب من کژ نگرستن گرفت