شیر خدا بند از جلال الدین محمد مولوی غزل 508

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

شیر خدا بند گسستن گرفت

1 شیر خدا بند گسستن گرفت ساقی جان شیشه شکستن گرفت

2 دزد دلم گشت گرفتار یار دزد مرا دست ببستن گرفت

3 دوش چه شب بود که در نیم شب برق ز رخسار تو جستن گرفت

4 عشق تو آورد شراب و کباب عقل به یک گوشه نشستن گرفت

5 ساغر می قهقهه آغاز کرد خابیه خونابه گرستن گرفت

6 در دل خم باده چو انداخت تیر بال و پر غصه گسستن گرفت

7 پیر خرد دید که سرده توی دست ز مستان تو شستن گرفت

8 طفل دلم را به کرم شیر ده چون سر پستان تو جستن گرفت

9 جان من از شیر تو شد شیرگیر وز سگی نفس برستن گرفت

10 ساقی باقی چو به جان باده داد عمر ابد یافت و بزستن گرفت

11 بیش مگو راز که دلبر به خشم جانب من کژ نگرستن گرفت

عکس نوشته
کامنت
comment