خدایگانا از ادیب الممالک فراهانی مقطع 136

ادیب الممالک فراهانی

آثار ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

خدایگانا از گرد راه موکب تو

1 خدایگانا از گرد راه موکب تو خدا گواست که شد چشم بندگان روشن

2 ورود مقدم میمونت اندر این سامان بود چو مقدم اردی بهشت در گلشن

3 تو زنده سازی در ملک داد و دانش را چنانکه باد بهاری به باغ سرو سمن

4 ولی چه سود که این بنده با هزار دریغ رهین بستر در دم درون بیت حزن

5 شکسته بازویم از سنگ منجنیق قضا فتاده حیران چون مورلنگ در به لگن

6 زمانه پنجه و بازوی حقگذار مرا شکست تا نتواند گرفتن آن دامن

7 به خیره ز آن که ترا دامنی است پهن و دراز فراخ بر قد و بالای این سپهر کهن

8 به فضل خویش کنی هر شکسته را جبران ز لطف خویش کنی هر رمیده را ایمن

9 علی الخصوص رهی را که از نخستین روز در آستانه رفیع تو بوده است وطن

10 بگیر دستم و جبران کن این شکستگیم که دست چرخ نیارد به بسته تو شکن

11 بنان سحر بیان مرا که در مدحت ز خامه عنبر سارا فشاند و مشک ختن

12 به جرم آنکه ز دامان خواجه گشت جدا بهم شکست و شد اکنون و بال در گردن

13 ولی چه باک که گر دستم اوفتاده ز کار نمانده است زبانم به مدحتت ز سخن

14 گرم چو شاخ صنوبر شکسته دست امید به صد زبانت سرآیم مدیحه چون سوسن

عکس نوشته
کامنت
comment