نبشتست خدا از جلال الدین محمد مولوی غزل 1136

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

نبشتست خدا گرد چهره دلدار

1 نبشتست خدا گرد چهره دلدار خطی که فاعتبروا منه یا اولی الابصار

2 چو عشق مردم خوارست مردمی باید که خویش لقمه کند پیش عشق مردم خوار

3 تو لقمه ترشی دیر دیر هضم شوی ولیست لقمه شیرین نوش نوش گوار

4 تو لقمه‌ای بشکن زانک آن دهان تنگست سه پیل هم نخورد مر تو را مگر به سه بار

5 به پیش حرص تو خود پیل لقمه‌ای باشد تویی چو مرغ ابابیل پیل کرده شکار

6 تو زاده عدمی آمده ز قحط دراز تو را چه مرغ مسمن غذا چه کژدم و مار

7 به دیگ گرم رسیدی گهی دهان سوزی گهی سیاه کنی جامه و لب و دستار

8 به هیچ سیر نگردی چو معده دوزخ مگر که بر تو نهد پای خالق جبار

9 چنانک بر سر دوزخ قدم نهد خالق ندا کند که شدم سیر هین قدم بردار

10 خداست سیرکن چشم اولیا و خواص که رسته‌اند ز خویش و ز حرص این مردار

11 نه حرص علم و هنر ماندشان نه حرص بهشت نجوید او خر و اشتر که هست شیرسوار

12 خموش اگر شمرم من عطا و بخشش‌هاش از آن شمار شود گیج و خیره روز شمار

13 بیا تو مفخر تبریز شمس دین به حق کمینه چاکر تو شمس گنبد دوار

عکس نوشته
کامنت
comment